زندگی به سبک خودمانی

فعلاً شرح حالی از یک عاشقانه ی آرام ِترشِ تمشکی...

زندگی به سبک خودمانی

فعلاً شرح حالی از یک عاشقانه ی آرام ِترشِ تمشکی...

درگوشی...

دخترک کلن تیریپ جدی داره اون اولاش که به زور یه لبخند خشک و خالی تحویلمون می داد بعدشم هر صد سال شمسی یه خنده صدا دار از خودش در می کرد... تو حرف زدن هم همینجور خسیسه... خیلی از کلمه ها رو خوب بلده بگه ولی تا ضرورتش رو احساس نکنه نمی گه... یا مثلا چندین بار بهش یه کلمه ای رو می گم که بگو.. نمی گه... یه ربع بعد عروسکشو بغل می کنه همون کلمه رو براش تکرار می کنه...

یه دوستی دارم پسرش همسن دخترکه چندین بار گفته بود پسرک تو خواب ریسه می ره... ما هم حسرت به دل از یه نیمچه خنده صدا دار تو خواب دخترک...

یهو پنج شنبه ۱۴ بهمن عصری خوابوندمش تا خواستم بزارم تو جاش دوبار گفت بابا بابا... اول فکر کردم بیدار شده ولی نیگاه کردم دیدم خوابه و لبخند به لبه.... من که مردم براش همونجا... گذاشتم تو جاش یه بار دیگه با صدای خیلی آروم گفت بابا...

کلن خوشش می یاد از آروم حرف زدن اونجوری که انگاری یکی خوابه بخوای بی صدا حرف بزنی... مخصوصا صبحا که از خواب پا می شه بغلش می کنم یه دور آروم سخنرانی می کنه و کلی  ادد دد بده ..نییییی.... می گه درگوشی....

عاشقشم ینی... دخترک خوش اطوار...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد